چاپ
بازدید: 1394

 سینمای رخشان بنی اعتماد، هیچ‌گاه به دور از دغدغه و اندیشه نبوده، درواقع نگاه آسیب‌ شناسانه به اجتماع، روابط و آدم‌های پیرامون باعث شده فیلم‌های این فیلم‌سازِ منحصربه‌فردِ سینمای ایران همراه با نوعی كاوش‌گری و كشف جدید برای مخاطب باشد.

 این ویژگی مهم كه فیلم‌های داستانی او را دارای لایه‌های متعدد و رابطه مخاطب با آن‌ها را تنگاتنگ و عمیق كرده، برآمده از نگاه تیزبین و جزئی‌نگر زنانه‌ای است كه پشتوانه محكم مستندسازی را در طول این سال‌ها با خود به همراه داشته است. به همین دلیل هم آثارش علاوه بر اینكه شناسنامه دقیقی از روزگار خود هستند، به واسطه یك بار دیدن تمام نمی‌شوند و تازه بعد از بیرون آمدن از سالن سینما ذهن مخاطب را به اندیشه و تفكر وا می‌دارند.

 

ماندگاری در طول زمان، دستاورد كوچكی برای یك اثر هنری به‌خصوص یك فیلم سینمایی نیست و فیلم‌های داستانی و شخصیت‌های فیلم‌های بنی‌اعتماد دارای این ویژگی منحصربه‌فرد هستند. هنوز هم فیلم‌های دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ این فیلم‌ساز در ذهن پیگیران سینمای ایران ادامه دارند و با همین پشتوانه زمینه‌ای فراهم می‌شود تا همه كاراكترهای ماندگار فیلم‌هایش از گذشته تا حال، در یك فیلم سینمایی گرد هم آیند تا عطش تماشاگران برای دنبال كردن سرنوشت آن‌ها در زمان حال، پاسخی در خور بگیرد.

 در جایی كه این نگاه تیزبین، جزئی‌نگر و آسیب‌شناسانه برآمده از مستندسازی توانسته فیلم‌های سینمایی این فیلم‌ساز را تبدیل به آثار ماندگار سینمای ایران كند، چطور می‌توان از فیلم‌های مستند بنی‌اعتماد گفت و نوشت، اما از دردی كه با تجربه دیدن آن‌ها جان مخاطب را گرفتار می‌كند، حرفی نزد؟

 مستند «آی آدم ها» در دوره – به زعم نگارنده – دل‌زدگی این فیلم‌ساز از سینمای داستانی، یك موهبت است؛ موهبت بهره‌مند شدن از ویژگی نگاه او به جهان پیرامونش كه بدون گذر از فیلتر ملاحظات درام‌پردازی یك فیلم سینمایی متعارف، صریح، شفاف و بی‌ملاحظه از تلخی واقعیت می‌گوید. اما در پایان كاممان را نه با زهر تلخی، بلكه با شیرینی امید و انگیزه پر می‌كند.

 «آی آدم‌ها» مستندی است درباره شكل‌گیری موسسه «زنجیره امید» برای درمان رایگان كودكان محروم سراسر ایران. موسسه‌ای كه تاریخچه و شناسنامه دارد و موسس خَیِر آن، خود یك شخصیت دراماتیك برای محوریت یافتن بر بستر این مستند است. اما فیلم‌ساز آگاهانه از هر آن‌چه مقابل نگاه جست‌وجوگر دوربینش قرار گرفته، به اندازه و بجا برای رسیدن به ساختار مورد نظرش بهره برده است.

 فیلم از همان ابتدا با جست‌وجو برای یافتن آغاز می‌شود و مخاطب را در جایگاه چشم جست‌وجوگری قرار می‌دهد كه در نقاط حاشیه‌ای شهر در پی یافتن كودكان و نوجوانان محروم است و به این ترتیب مسیر حركت آن‌ها را تا این موسسه و قرار گرفتن تحت درمان پزشكان متخصص پی می‌گیرد.

این سیر پیش‌رونده از آن جهت اهمیت دارد كه مخاطب را با یك مستند صرفاً گزارشی درباره تاریخچه و نحوه عملكرد موسسه و… مواجه نمی‌كند، بلكه در عین ارائه این اطلاعات به میزان لازم، رو به سوی یك روند دارد و آن هم روند تدریجی است كه كودكان و نوجوانان بیمار از مرحله حاد بیماری تا بهبودی نسبی طی می‌كنند.

 این روند بی‌شباهت به ثبت یك معجزه نیست، چراكه به فیلم این امتیاز را داده كه مخاطب را در زمانی كوتاه (كوتاه‌تر از زمان واقعی) با سیر بهبود و درمان بیماری‌های سخت و به‌ظاهر لاعلاج مواجه كند و این روند به‌شدت دراماتیك حاصل همراهی طولانی‌مدت فیلم‌ساز با این كودكان و خانواده‌های‌شان در یك پروسه پرفرازونشیب است.

 فیلم‌ساز تلاش كرده در عین پرداخت و قوام این خط دراماتیك كه همان پی‌گیری روند بهبود چند كودك و نوجوان و همراهی با حال‌وهوای خانواده‌های آن‌هاست، از هدف زیرپوستی و درونی خود نیز غافل نشود. این هدف ارزشمند نیز اهمیت و اصالت دادن به موسسه خیریه زنجیره‌ امید و توجه دادن مخاطب به نقشی است كه می‌تواند در بهبود و درمان كودكان محروم و به‌ظاهر لاعلاج داشته باشد.

 بنی‌اعتماد به گونه‌ای ظریف و هنرمندانه طراحی ساختمان تفكری این مستند را پیش برده كه این حس ترغیب، به شكلی غیرمستقیم و در ادامه روندی همراهی‌ برانگیز در مخاطب ایجاد می‌شود و كاملاً به دور از وجه شعاری و تبلیغاتی اكثر مستندهای تبلیغاتی این‌چنینی است كه می‌خواهند مردم را به همیاری در یك امر خیر تشویق كنند.

 چگونگی رسیدن به چنین تأثیرگذاری در كنار نكاتی كه ذكر آن‌ها رفت، برآمده از نگاه همه‌جانبه‌ای است كه مخاطب را به تأسی از فیلم‌ساز به هم‌دلی با همه سویه‌ها و آدم‌های مرتبط با این روند معجزه‌آسا وامی‌دارد. یعنی همان‌طور كه طی این مسیر به فراخور موقعیت با بانوی موسس این خیریه و اهداف و چالش‌های پیش روی او به شكلی موجز و گویا آشنا می‌شویم، با كودكان بیمار و خانواده‌های‌شان و شرایط زندگی و درمان آن‌ها نیز همراهی می‌كنیم و در این میان از نزدیك شدن به دنیای جراح متخصص، پروفسور مزدا كیوان، كه هر سال یك هفته را از ینگه دنیا مهمان این موسسه شده و كودكان را به رایگان عمل جراحی و درمان می‌كند، غافل نمی‌مانیم.

 این نگاه همه‌جانبه كمك كرده تا همراهی مخاطب با این مستند یك همراهی پویا و پیش‌رونده باشد و در انتها وقتی نقطه پایان با رسیدن هر یك از بیماران به تعادل نسبی در روند درمان و بهبودی گذاشته می‌شود، مخاطب خود را در شكل دادن به این روند دخیل و تاثیرگذار بداند.

 این همان نقطه طلایی امید است كه به شكلی معجزه‌آسا در پایان این مستند تلخ و دردمند ثبت می‌شود تا یادمان باشد نگاه آسیب‌ شناسانه رخشان بنی‌اعتماد كه همواره در پی یافتن راه‌حل و نقطه تعادل و امید در جهان رئالیسم و معضلات و مشكلات اجتماعی است، موهبتی است كه باید قدردان آن باشیم.


منبع: وب سایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی