تماس با ما                ثبت اطلاعات 

 

نگاهی به «اتاق مستند رویش»

 نگاهی و نظری درباره ی «اتاق مستند رویش»:

در دوره ی به تقریب یا به تحقیق یکساله ی »اتاق مستند رویش«، فیلمهای ریز-و-درشت و خوب-و-بدِ مستندِ زیادی دیدیم؛ اما خب...

دو ایرادِ اساسی به نظرم بر «اتاق مستند رویش» وارد است:

1 .این اتاق، «ایده» نداشت؛ یا حداقل یک ایده ی واحدِ فراگیر که این یکساله را منسجم کند، نداشت. منظورم از«ایده»، برنامه و برنامه ریزی نیست الزامن. اتفاقن با برنامه ریزی، به آن معنی که یک روندِ مشخص طراحی شود و نتیجه ای دربر داشته باشد، چندان موافق نیستم یا به شخصه به آن اصرار ندارم. منظورم از «ایده»،یک تصور یا چشم انداز است که دورنما و روند و البته چراییِ کلِ برنامه را معیّن و مشخص میکند؛ ایده، این »اتاق« را تشخص میدهد و از »اتاق«های دیگر متمایز میکند. در چنین »اتاق«ی، ما چند دوست و آشنا نیستیم که باری به هرجهت دورِ هم بنشینیم و فیلمی ببینیم و گپی بزنیم. درعوض، ایده، به یک جور کارِ پژوهشیِ اولیه یا مقدماتی نیاز دارد. بهعبارتِ دیگر تعیین و تدوینِ ایده نیاز دارد که مسووالنِ »اتاق«، پیش

از اولین جلسه، بنشینند فکر کنند که از این خیلِ عظیم و بیشمارِ فیلمهای مستند، کدامها را و چرا )و این «چرا» به نظرم خیلی مهم است.( برمی گزینند و با آن فیلمها و آدمها چه میکنند و...

به نظرم »اتاق مستند رویش«، ایده نداشت و فیلمهای یکساله ی این اتاق، بیشتر بر روابطِ فردی و شخصیِ بهروز ملبوس باف و زهرا نیازی مبتنی بود تا ایده و نگرشی در انتخاب و نمایشِ فیلمِ مستند. منظورم از روابطِ فردی و شخصی، الزامن آن تعبیرِ ناخوشآیندِ رفیق و رفیق بازی نیست. بیشتر منظورم این است که درواقع این زوجِ محترم، در میانِ کسانی که با آنها شخصن آشنایی و مراوده داشته اند، فیلمها و افرادی را انتخاب کرده اند و نمایش داده اند و این البته برای من یکی اعتبارِ چندانی ندارد. البته نمایشِ چند کار از یک فیلمساز در چند جلسه ی متناوب، یا مجموعه ی بازار، این یکساله را انسجامی نسبی بخشیده بود؛ اما همین جا ایرادِ دوم هم پیش میآید:

2 .مولف محوری و نمایشِ مجموعه آثارِ یک شخص، البته بی فایده نیست؛ اما بی سابقه هم نیست که هیچ؛ سیاقِ اکثرِ اتاق هایی از این دست است و یکی از ساد ه ترین و پیشِ پاافتاده ترین رویکردهاست. و هم به نظرم یک ایده ی عمیق و متفاوت برای تدارکِ چنین اتاقی نیست؛ اصلن ایده نیست. این را هم بگویم که به نظرِ من، این امتیازِ گویا تردیدناپذیر که «این فیلم برای اولین بار در این اتاق نمایش داده میشود»، به هیچ وجه، تاکیدمیکنم به نظرِ من به هیچ وجه، برای یک اتاقِ مستندِ جدی یک امیتاز نیست. درعوض این که بتوانیم به شکلِ تازه و متفاوتی، فیلمهای هزاربار دیده را ببینیم و یاد بگیریم که چه گونه یک فیلم را «نگاه» کنیم، مهم است.

یعنی بیاموزیم که چه گونه از یک اثر تاویل کنیم به جای آنکه احیانن کَرنای کلیشه ای و مرسومِ «پرسش-و- پاسخ با حضورِ فیلمساز» ما را اغوا کند و به جای تاویل و خوانشِ اثر )که سخت کمیاب و پراهمیت است(،در دامِ پرسیدن از فیلمساز درباره ی معنای اثرش گرفتار شویم. اینها چیزهایی ست که به نظرم «اتاق مستند رویش»، حداقل به صورتِ آگاهانه و سیستماتیک رویِ آن کار نکرد و دست آوردِ قابلِ ملاحضهای در این زمینه نداشت. به عبارتِ دیگر، علیرغم نمایشِ تعدادِ زیادی فیلم در این دوره، بعید میدانم نحوه ی مواجه هی اعضا با فیلمِ مستند، در وجهِ تاویلی، یا شیوهی «نگاه» کردنِ ما به فیلمِ مستند، تغییرِ چندانی کرده باشد.)چه قدر حرفِ ناگفته اینجاست که شاید باید حضوری بحث شود.(»اتاق مستند رویش« به نظرِ من البته از حسنِ استمرار و مرتب بودن و جدیتِ مسولان و تعدادی اعضای آن برخوردار بود؛ اما دچارِ چند کلیشه ی اتاق سوز )!( هم بود که از آن جمله است:

 کلیشهی »پرسش-و-پاسخ با حضورِ فیلمساز«؛ که به جای آموختنِ این نکته ی کمتر پرداخته و پراهمیت به ما که چه گونه میتوان در دنیای متن فرو رفت و از متن تاویل کرد؛ بر به نظرِ من عارضه ی پرسیدن از مولف درباره ی معنای اثر، دامن میزند. کلیشه ی »پرسش-و-پاسخ« بالفاصله بعد از فیلم )با یا بی حضورِ فیلمساز و »کارشناس«( و دامن زدن بر عادتِ مالوف و ناپسندِ اظهارِ نظر بلافاصله بعد از تماشای فیلم

 کلیشه ی رویکردِ محتوایی به فیلمهای مستند و از یادرفتنِ فرم یا پرداختن به فیلمِ مستند به مثابه ی فرم

 کلیشهی نام و نام آوری و جذابیت های کاذبِ این کلیشه ی لعنتی

 کلیشه ی »کارشناس« و دعوت از کارشناس برای نشستن بیرون و روبه روی جمع؛ که چون از انسجامی هم برخوردار نبود، به نظرم چندان به کار نیامد.

این یک ساله چهارشنبه ها نقطه هایی بود برای من، پررنگ و قابل ملاحضه. فیلمهای خوبی دیدم؛ فیلمهای بدِ زیادی هم دیدم؛ که بد و خوب به نظرم در آشوبِ انتخاب و نمایشِ کم-و-بیش اتفاقیِ این همه اثر، سرگردان بود و من سرگردانتر.

اما باز هم بگویم که این استمرار و مرتب بودن، حسنِ کوچکی نیست و کاش دوره ی جدید، با همین جدیت و پافشاری شروع شود دوباره و برقرار باشد.

آرش اخوت. اسفند 1392

 

 

دسته بندی مطالب